« دين حقيقت و بينش ياري يك تفكر ايلياتي و عشيرهاي نيست كه براي محاسبات آن راهكاري سنتي بدون دخيل دادن علم و هر آنچه كه در حوزهي نظامنديِ كائنات تعريف دارد در نظر گرفته شود. در واقع هر چقدر كه اشراق و مفاهيم يك تفكر بالاتر باشد، مباحث و گفتمان مربوط به آن نيز تخصصيتر و مشكلتر مي نماياند. پس ما نميبايست كه مفاهيم را به اندازهي وجود خود پائين بكشيم تا كه به گونهاي گردد كه هيچگاه عزم جزم براي بالا كشيدن و سعي براي فهميدن در خود پيدا نكنيم.»
درآمد؛ استاد ضیاءالدین ترابی شاعر و محقق بلندپایهی ایرانی متولد سال ۲۲ در زنجان است وی دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه اصفهان و کارشناسیارشد زبانشناسی زبانهای باستانی [سال۶۶] از دانشگاه تهران می باشد. او فعالیتهای ادبی خود را بهطور رسمی از سن ۲۳سالگی، همزمان با ورود به دانشگاه، با چاپ شعر، داستان و ترجمههایش در مطبوعات آغاز کرد و اولین مجموعه شعرش را سال ۴۹ به چاپ رساند. ضیاءالدین ترابی طی سالهای گذشته علاوه بر عضویت در شورای شعر و موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد با نشریات گوناگون حوزه هنری مانند جنگ سوره، ادبیات داستانی و فصلنامه شعر و دیگر مطبوعات و نشریات نیز همکاری داشته و تاکنون جایزه دوم مسابقات شعر نیمایوشیج، جایزه داستان جنگ در سالهای ۷۱ و ۷۲ و جایزه دوم شعر دفاع مقدس در سال ۸۲ را به خود اختصاص داده و کتاب «سرخ از پرنده و پرواز»اش مورد تقدیر انجمن قلم ایران قرار گرفته است. این شاعر پرکار تاکنون ۱۳ مجموعه شعر، ۷ عنوان نقد ادبی و ۵ مجلد از شعر شاعران دیگر کشورها را ترجمه و منتشر ساخته است. استاد ترابی این روزها در آمریکا به سر میبرد وی در خصوص گاهشماری پژوهشهای بسیاری انجام داده و حاصل آن را در کتاب «زردشت و گاهشماری ایرانی» به چاپ رسانده است از آنجا ایشان یکی از صاحبنظران این حوزه به شماره میآیند و مبحثی را با عنوان «کبیسه و کبیسه گری در گاهشمار خورشیدی» در کتاب «زیگ آریایی-کردی» آقای طیب طاهری ارائه داده، دوهفته نامه آساره به بهانهی معرفی این کتاب در شمارهی پیشرو مصاحبهای با وی ترتیب داده که در پی میآید. زحمت این گفتوگو را آقای سام کاکهای کشیده است که بدین وسیله از او نیز سپاسگزاری میشود.
استاد همه شما را بعنوان یک ترک میشناسند ولی آن طور که شنیدهام اصالتاً کرد هستید و گاهی به خاطر همان عرق کردی به کردستان سفر میکنی و قدم گذاشتن در خاکِ منطقه را آرامبخش میدانی، اگر امکان دارد شمهای از این مهم را برای مخاطبان عنوان کنید.
همانطور که میدانید من در شهرستان زنجان متولد شدهام و زبان مادریم ترکی است ولی از طرف پدری اصالت ما کرد است؛ به گونهای که پدرم به نقل از پدربزرگم میگفت؛ جد بزرگ ما به دلیل اختلاف خانوادگی و ایلی، زادگاه خود را در کردستان ترک کرده و به زنجان کوچیده است، به همین دلیل سالها در زنجان به خانواده کردها شهرت داشتند. گفتنی است که تا زمان پدربزرگم خانوادههای ما با فامیلهای کردستانی در ارتباط بودهاند ولی با درگذشت بزرگان این ارتباط قطع شده است؛ به طوری که ما فقط میدانیم که اصالتمان کرد است ولی کی و از کدام شهر از شهرهای کردستان به زنجان کوچ کردهایم را نمیدانیم، با توجه به نزدیکی زنجان به بیجار و سنندج اجداد ما باید از یکی از این شهرستانها به زنجان کوچ کرده باشند با این همه خاطره آنان همشیه در دل ما و نسلهای بعد از ما زنده خواهد بود. ناگفته نماند که همسرم هم کردتبار است و مادربزرگ پدریش از ایل معروف لک و کلهر میباشد و به دلیل مأموریت اداری پدرش چند سال از دوران کودکی را در سنندج سپری کرده و خاطرات خوشی از دوران کودکی خود در سنندج دارد.
آیا با کسانی از کردستان نیز حشر و نشر داشتهای؟
متأسفانه نام برخی از دوستان را فراموش کردهام، ولی از بین دوستان و آشنایان کردستان و کرمانشاهی در اینجا میتوانم از استاد هاشمی و نیز استاد ستوده از اهالی کرمانشاه و نیز استادگلشن کردستانی نام ببرم که مدتی در جلسات ادبی افتخار همکاریشان را داشتم و از اهالی شعر و ادب کردستان شاعر نامآشنای کردی استاد هیمن را باید نام ببرم که شاعر توانا و صاحبآوازهای بود و شعرهای دلنشیناش را مردم شعردوست و شعرشناس مناطق کردنشین میخواندند و لذت میبردند.
فعالیتهای حرفهای و تحقیقی خود را بیان نموده و فهرستی از آثار خود را برای خوانندگان برشمرید.
سرودن شعر و نوشتن داستان را از کودکی آغاز کردم ولی فعالیت رسمی ادبی خود را از سال ۱۳۴۵ با چاپ دو شعر همزمان در مجله فردوسی و اطلاعات هفتگی آغاز کردم و از آن زمان تا حال به نوشتن ادامه میدهم با این تفاوت که پس از چاپ چندین داستان کوتاه در مطبوعات تصمیم گرفتم نوشتن داستان را به سود شعر کنار بگذارم تا بتوانم تخصصیتر شعر بگویم. و جای داستاننویسی را به ترجمه داستان دادم تا با ترجمه داستانهای کوتاه نویسندگان مختلف جهان به نوبه خود داستاننویسان را با سبکهای نویسندگان جهان آشنا کنم. البته در کنار این کارها به سرودن شعر و نیز ترجمه شعر ادامه دادم. ضمن این که به خاطر سردبیری مجله اقتصادی گمرک ایران به مدت ده سال [از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۳] به نوشتن مقالات اقتصادی و نیز ترجمه مطالب اقتصادی و گمرکی و نیز تحقیق درباره اقتصاد و تاریخ بویژه تاریخچه گمرک در ایران پرداختم که حاصل آن تعدادی مقاله بود که به ترتیب یکبار در مجله گمرک ایران و بار دیگر به صورت مقالاتی دنبالهدار در روزنامه اطلاعات هفتگی به چاپ رسید.
در مورد آثار چاپ و منتشر شدهام باید بگویم که جمعاً ۳۱ جلد کتاب چاپ شده دارم که بین سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۹۰ چاپ و منتشر شدهاند. از این میان تعداد ده جلد از کتابهایم دربرگیرنده مجموعه شعرهایم است، که نخستین آنها در سال ۱۳۴۹ چاپ و منتشر شده است و آخرینش هم مجموعه شعر «رویا روی رویا» است که در سال ۱۳۸۸ به عنوان کتاب سال برگزیده شد. غیر از اینها در زمینه نقد ادبی تعداد ۷ جلد کتاب دارم که پنج جلد از آنها در مورد نقد و بررسی شعرهای پنج تن از تأثیرگزارترین شاعران معاصر است که عبارتند از نیمایوشیج بنیانگذار شعر نوی ایران، مهدی اخوانثالث، احمد شاملو، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد؛ که با نامهای: نیمایی دیگر، امیدی دیگر، بامدادی دیگر، سهرابی دیگر و فروغی دیگر چاپ و منتشر شدهاند، که از این میان کتاب سهرابی دیگر در سال چاپ به عنوان پرفروشترین کتاب سال شناخته شد. غیر از اینها ۱۱جلد کتاب در زمینه ترجمه شعر و داستان دارم که همگی چاپ و منتشر شدهاند، که از این میان معروفترینشان شاید کتاب «چال مرچه» اثر خانم دوریس لسینگ نویسنده معروف انگلیسی و برنده جایزه نوبل ادبی است. گفتنی است یکی از دلایل علاقه من به این خانم نویسنده این بود که ایشان متولد کرمانشاه در میان لکها هستند و مدتی پس از تولد به همراه پدر و مادر انگلیسیاش به کشور آفریقای جنوبی رفته و مدت سی سال از زندگیاش را در آنجا گذرانده است و بعداً برای همیشه به کشور اجدادیش انگلستان مراجعت کرده است. غیر از اینها باید از کتاب شعر و ادبیات جهان یاد کنم که اثری تحقیقی و ترجمه و تألیف است و نیز یک مجموعه شعر تحقیق و گردآوری اشعار شاعران است و بالأخره کتاب «زردشت و گاهشمار ایرانی«
چگونه شد که به علم گاهشمار پرداختید؟ و کتاب «زردشت و گاهشماری ایرانی» ماحصل چند ساعت کار است؟
ضمن برخی مطالعات تاریخی بود که برای نخستین بار با کتابی در رابطه در گاهشماری در ایران باستان آشنا شدم که کتابی بود بیمانند و بسیار پر محتوا که آن را استاد حسن تقیزاده نوشته بود، کتابی که ترجمه انگلیسی آن هم در انگلستان چاپ شده است و در حقیقت همراه با کتاب بسیار گرانمایهی آثارالباقیه اثر دانشمندِ نابغه ابوریحان بیرونی، منبع اطلاعاتی اکثر کسانی بوده است که در خارج از ایران درباره گاهشماری ایرانی مطلبی نوشتهاند. گرچه دغدغه پرداختن به گاهشماری از همان کودکی با من همراه بود ولی خواندن و مطالعه کتاب گاهشماری اثر استا حسن تقیزاده بود که موجب شد تا مسأله مطالعه در زمینه تقویم و تاریخ در ایران و جهان را جدی بگیرم و به صورت جدی به مطالعه در این باره بپردازم که این مهم مدت ۱۵ سال یا بیشتر ادامه داشت و حاصل آن چیزی بود بنام «زردشت و گاهشماری ایرانی» که در سال ۱۳۸۷که سال نجوم بود چاپ و منتشر شد.
همان گونه که گفتم توجه من به گاهشماری و تطبیق تقویمها از همان کودکی آغاز شد و آن خود حدیث مفصلی است که بد نیست اینجا بیاورم. و این حدیث و روایت در حقیقت مربوط به تاریخ تولد من است، بدین گونه که وقتی توانستم تاریخ تولدم را در شناسنامه بخوانم متوجه شدم که طبق متن شناسنامه تاریخ تولد من روز بیست و پنجم بهمن ماه سال۱۳۲۲ه.ش است در صورتی که مادرم روز بیستم ماه صفر را به عنوان روز تولد من جشن میگرفت، بویژه آن که با توجه به تفاوت یازده روزه بین گاهشمار خورشیدی با گاهشمار مهی، تاریخ تولد من براساس گاهشمار مهی (قمری) به جای زمستان به بهار و حتی تابستان میافتاد، و در آن سنوسال کودکی، درک این مطلب برای من سنگین بود و برای حل این مشکل و درک چگونگی موضوع، توجه من به سوی گاهشماری و تاریخچه گاهشماری در ایران و حتی جهان کشانده شد و پس از مطالعات زیاد و آگاهی از دانش تطبیق تقویمها متوجه شدم که هم حرف مادرم درست است و هم حرف پدرم که میگفت متن شناسنامهام و تاریخ تولد ثبت شده در آن درست است. بدین گونه که در صورت محاسبه میبینیم سه شنبه ۲۵/۱۱/۱۳۲۲ ه.ش مطابق بوده است با ۲۰/۲/۱۳۶۳ ه.ق، البته این موضوع را میتوان با مراجعه به گاهشمار خورشیدی سال ۱۳۲۲ ه.ش نیز به دست آورد، ولی بدیهی است که من نیاز به درک اصولی و علمی مطلب داشتم، و به همین جهت هم با آگاهی از چنین اختلافی در گاهشماریها و برای رسیدن به پاسخی قانعکننده در مورد تفاوتها و تطابقهای گاهشماریهای مختلف به مطالعه خودم ادامه دادم که در این میان هدف من اکتفا به نقلقولها که اکثراً هم نادرست و قابل تردیدند، نبود بلکه در هر مورد به دنبال سند و مدرک کتبی بودم. بنابراین باید نخست به سراغ کتابهای تاریخ میرفتم و بعد به سراغ سفرنامهها، خاطرهها، یاداشتها و حتی برخی از روزنامهها و مجلات و در نهایت متنها و کتابهای نجومی و تطبیق آنها با اسناد و مدارک معتبر تاریخی و تشخیص درست از نادرست که کاری بسیار دشوار و طاقتفرسا بود.
به طور نمونه در کتابهای نجومی متأسفانه در مورد حادثه تاریخی مهمی چون وضع تقویم جلالی ملکی در زمان سلطان جلاالدین سلجوقی توسط گروه منجمین به سرپرستی دانشمند و شاعر معروف حکیم عمرخیام نیشابوری در سال ۴۴۸ یزدگردی اغلب به مطالب ضد و نقیضی بر میخوریم که نشان از کمدانشی و عدم آگاهی از تاریخ و سرگذشت دقیق مملکت خودشان است تا چه رسد به مطالب دیگری مثل زمان دقیق و علت وضع تقویم غازانی و یا گاهشمار فصلی معروف به زراعی. بگذریم بعد از مطالعه و یادداشتبرداری از کتابها و نوشتههای گوناگون که تقریباً ۱۵سال به درازا کشید، و رسیدن به یک نتیجه درست و قانع کننده و تنظیم تعداد۲۰ معادله و فرمول محاسباتی برای تطبیق تقویمهای گوناگون رایج در ایران با همدیگر و محاسبه و تطبیق مجدد اسناد معتبر در مورد تاریخهای گوناگون و تطبیق آنها با همدیگر و محاسبه مجدد و تطبیق آنها با فرمولهای معادلاتی که پیش از این یاد شد که بیش از ۵۰ مورد است و در جابجای کتاب زردشت و گاهشماری ایرانی آمده است، تصمیم گرفتم بازیافتهای خود را گردآوری و به صورت کتابی چاپ و منتشر کنم، که با توجه به نزدیکی سال نجوم یا سال بزرگداشت دانشمند و ریاضیدان و مورخ و منجم بزرگ علامه ابوریحان بیرونی تصمیم گرفتم که کتاب را در سال ۱۳۸۷ه.ش. (مطابق با سال ۲۵۱۵ ایرانی– آریایی) چاپ و منتشر کنم. ناگفته نماند که رسیدن به مبدأ دقیق برای گاهشماری ایرانی–آریایی یا ۵۰۷ سال پیش از میلاد و ۱۱۲۸ سال پیش از هجرت، نیاز به یک سلسله محاسبات قهقرایی و بعد از آن تنظیم معادلات محاسباتی مورد نیاز جهت تبدیل تقویمها به همدیگر و نیز تطبیق آنها داشت، که کاری بود زمانبر و طاقتفرسا؛ افزون بر این که روش کار من محاسبه و تطبیق سال به سال یک دوره ۲۵۰۰ ساله، آن هم به روش آزمون و خطا بود، که با توجه به طول زمان موردنظر به راحتی میتوان وسعت کار و زمان لازم برای پرداختن به چنین عملی را برآورد کرد. صرف سالها وقت و انرژی در نهایت برای من دو عارضه داشت یکی این که بعد از اتمام کتاب بود که متوجه شدم چشمم آب مروارید آورده است و نیاز به عمل جراحی دارد و دوم این که آرنج دست راستم نیز در اثر فشار وارده به خاطر نوشتن و محاسبات فراوان آب آورده بود که نیاز به مداوا و مواظبت فراوان داشت.
مبحثی تحت عنوان «کبیسه و کبیسهگیری در گاهشمار خورشیدی» دارید که در کتاب زیگ آریایی-کردی آقای طاهری ارائه دادهاید، آیا این مبحث با آنچه که در کتاب «زردشت و گاهشماری ایرانی» دارید منافات دارد و یا تکملهی بحث کتاب میباشد؟ آیا این مبحث کامل است و دیگر به پروتکل و تکمله احتیاجی ندارد اگر دارد آن را انعکاس دهید.
واقعیت این است که هنوز هم کارشناسان و مسئولان تقویم و تقویمنگاری در ایران در مورد کبیسه و کبیسهگیری در گاهشمار رسمی یا همان گاهشمار هجری- شمسی به یک روش هماهنگ نرسیدهاند و هرکس فقط حرف خودش را میزند.
به خاطر همین هم برای مقاله «درآمدی بر کبیسه و کبیسهگیری در گاهشمار خورشیدی اعتدالی ایران» تکلمهای نیز نوشتهام که فکر میکنم با متن قبلی آن که در کتاب زیگ آریایی-کردی آقای طیب طاهری چاپ شده است در صورت تجدید چاپ این کتاب یکجا چاپ شود. و اگر در آن جا چاپ نشد حتماً برای شما میفرستم.
آیا کتاب زردشت و گاهشماری ایرانی را به جهت اعمال تاریخ و تصحیح آنچه که هست به ژئوفیزیک ایران به جهت ملاحظه ارائه نمودهاید؟
نه لزومی ندارد که من کتابم را برای کسانی بفرستم که نمیشناسم البته کتاب من چاپ و منتشر شده است و اگر آنان بخواهند میتوانند آن را تهیه کنند. از سوی دیگر هدف من صرفاً تحقیق و دستیابی به یک مبدأ درست و قابل اعتماد برای گاهشماری ایرانی-آریایی بوده است، که به هدفم رسیدهام و دلایل من هم در کتاب آمده است و همین قدر برای من کافی است.
آیا تا به حال کسی کتاب شما را مورد نقد و بررسی قرار داده است؟
به عنوان مثال جناب آقای غیاثآبادی در وب سایت خود از کتاب زردشت و گاهشماری ایرانی نام برده و در ضمن آن نوشته که نقدی بر آن خواهد نگاشت آیا تا به حال مطلبی از ایشان به دست شما رسیده است؟
کتاب به کرات در روزنامهها معرفی شده است ولی نقدی که بتوان به آن نقد گفت صورت نگرفته است و چند تن از کسانی هم که خودشان گفته بودند که درباره کتاب میخواهند چیزی بنویسند متأسفانه چیزی ننوشتند. و به قول دوست من دست کم ۱۵ سال درباره این مطالب تحقیق کردهام و اگر کسی بخواهد در مورد آن نقدی بنویسد هم باید دست کم ۱۵ روزی از وقت عزیزش را تلف کند تا آن را بدقت بخواند که چنین انتظاری در آن مرز و بوم انتظاری بیهوده است. البته بعد از انتشار کتاب یک جلسه نقد و بررسی کتاب در خانه کتاب برگزار شد با شرکت دو تن از اساتید و صاحبنظران تقویم و تقویمنگاری، البته با حضور خود من و خبر آن هم در برخی از نشریات کشور منتشر شد. افزون بر این در یکی از جلسات مرکز ستارهشناسی ایران هم برای من برنامهای گذاشتند تا در مورد کتابم صحبت بکنم که چندان بد نبود چرا که این برنامه در حضور گروهی از استادان و صاحبنظران نجوم و تقویم تشکیل شده بود. اما درمورد کتابی که من به آقای غیاثآبادی دادهام صرفاً به خاطر دوستی و آشنایی بوده و این که ایشان در سایت خودشان نوشتهاند من کتاب را برای نقد به ایشان دادهام درست نیست. گرچه شاید ایشان خودشان دوست داشتهاند که در مورد آن چیزی بنویسند، که من بیاطلاعم.
آیا کتاب زیگ آریایی-کردی آقای طیب طاهری را مطالعه فرمودهاید؟
این کتاب تا چه اندازه میتواند قابل قبول باشد؟ بله من کتاب زیگ آریایی-کردی را هم قبل از چاپ و هم بعد از چاپ دقیقاً مطالعه کردهام و میدانم که آقای طاهری برای نوشتن آن زحمت زیادی کشیده است و کاری که ایشان کردهاند کاری بسیار با ارزش و حائز اهمیت است. من محاسبات ایشان را شخصاً بررسی کردهام کاملاً درست است و اگر بنا باشد نوروز کردی اعم از گرمسیری و سردسیری مبدأیی داشته باشد غیر از آن که در این کتاب آمده است نمیتواند باشد . اصولاً مسأله محاسبه و تطبیق تقویمها کار سنگین و زمانبر و پُرزحمت و دشواری است و نیاز به دانش کافی و نیز صبر و حوصله فراوان و عشق و علاقه برای به سامان رساندن کاری در این زمینه را دارد.
از آنجایی که یارسانیان گاهشمار و تقویم کردی را در آداب و رسوم اعتقادی خود دارند آیا آنچه که در تقویم این کتاب ارائه داده شده میتواند صحیح باشد؟
میدانم که آقای طیب طاهری هم شخصاً به این موضوع معتقد است و تمام هدف ایشان زنده کردن یک سنت یارسانی و ثبت و زنده نگهداشتن آن و در دسترس قرار دادن یک گاهشمار دقیق و علمی برای اجرای مناسک آیینی بوده است. افزون براین که ایشان مدت زیادی از وقت خود را صرف گردآوری و تنطیم و چاپ کتاب گرانمایه «سرانجام» کرده است که در نوع خود کاری سترگ و باارزش است، به خاطر همین دلبستگیهای شخصی ایشان است که من معتقدم چون هدف ایشان هدف درستی بوده است بنابراین باید به نتیجه درستی هم رسیده باشد که به نظر من چنین است. گرچه من در آن حد نیستم که چیزی را تأیید یا تکذیب کنم با این حال چون شما چنین سؤال کردهاید باید بگویم بلی محاسبات ایشان درست و قابل اعتماد است.
از آنجایی که یارسانیان هیچگاه فرصت پیدا نکردهاند تا در خصوص دادههای فرهنگی و اعتقادی خود تحقیقی داشته باشند و به خاطر نبود مجمعی علمی فرهنگی که مرکزیت داشته باشد و برای تمام یارسانیان مناطق مختلف یک رویهی مشخص ارائه کند در نتیجه هر منطقهای بر اساس دادههای خود عمل کرده و این باعث شده که هم اکنون شاهد تشتت آرا باشیم، یکی از این تشتتها بحث خمسه یا پنجهی دزدیده است که برخی از مناطق آن را در اول بهار یعنی اول فروردین خورشیدی میگیرند، و برخی دیگر نیز در ماه اردیبهشت خورشیدی، آیا اعمال پنجه در این دو موقعیت از سال سابقهای تاریخی دارد و از لحاظ علم گاهشماری میتواند توجیه داشته باشد. جناب آقای طیب طاهری برای آغاز سال کردی ۲۵ بهمن خورشیدی معادل ۱۴ فوریه قرار داده است و نزدیک به ده دلیل برای اثبات آن در کتاب زیگ آریایی- کردی شرح نموده است آیا میتوان این تاریخ و دلایل ذکر شده را قبول کرد؟ اگر خیر برای رد آن چه دلایلی را میتوان ذکر کرد.
تا جایی که من اطلاع دارم جایگاه پنجه اندرگاه یا پنحه دزدیده در اصل در پایان سال یعنی بعد از پایان اسفند ماه بوده است ولی از آنجایی که در زمان ساسانیان بویژه در تاریخ تاجگذاری یزدگرد سوم ساسانی این پنجه در پایان آبان ماه قرار گرفته بود از آن به بعد هم تا زمان وضع تقویم جلالی ملکی در ۴۴۸یزدگردی جایگاه این پنجه دزدیده همیشه در پایان آبان ماه یا ماه هشتم سال بوده است ولی بعد از وضع تقویم خورشیدی اعتدالی جلالی این پنجه دزدیده به جایگاه کهن خود یا همان پایان اسفند ماه انتقال یافت و امروزه هم در همه گاهشمارهای زرتشتی جایگاه پنجه اندرگاه در آخر اسفند ماه است. و از آنجایی که نوروز کردی گرمسیری مطابق با ۲۵ بهمن ماه (دلو) خورشیدی اعتدالی است بنابراین در گاهشمار کردی گرمسیری پنجه اندرگاه باید از روز ۲۰ام تا ۲۴ام بهمن ماه خورشیدی (هجری شمسی) قرار بگیرد ولی در گاهشمار کردی سردسیری با توجه به یک ماه اختلاف بین دو نوروز کردی سردسیری و گرمسیری بدیهی است که پنجه اندرگاه باید از روز ۲۵ اسفند ماه تا پایان سال خورشیدی اعتدالی (۲۹اسفند ماه هجری شمسی )قرار بگیرد. البته درست بودن با پذیرفته شدن دو مقوله کاملاً متفاوت است. به طور مثال گاهشمار خورشیدی اعتدالی جلالی در زمان خود یک گاهشمار علمی و دقیق بود که توسط گروه منجمین زمان در سال ۴۴۸یزدگردی وضع شد و هدف از آن ثابت نگاه داشتن روز نوروز در آغاز سال خورشیدی یا به اصطلاح در اول برج حمل بودکه متأسفانه به گواهی تاریخ مورد پذیرش عامه قرار نگرفت و به خاطر همین هم درسال ۷۰۱ هجری قمری کارشناسان و تقومنگاران زمان اقدام به وضع تقویم غازانی کردند که در حقیقت چیزی جز همان تقویم جلالی نیست و تنها اختلاف آن با گاهشمار جلالی در نام آن و نیز سال وضع و اجرای آن است. به عبارت دیگر گاهشمار جلالی که در زمان خود به دلایلی مورد پذیرش قرار نگرفته بود در سال ۷۰۱ هجری قمری مورد پذیرش قرار گرفته و به اجرا گذاشته میشود. بدین ترتیب که با گذشت ۲۲۳ سال از وضع تقویم جلالی در روز نوروز سال ۶۸۱ هجری شمسی مطابق با ۱۳ رجب سال ۷۰۱ هجری قمری تقویم جدید غازانی وضع و به اجرا گذاشته شد، البته با نامهای حیوانی ترکی و به همین دلیل هم این گاهشمار به تقویم ترکی غازانی شهرت یافت .
آیا تحقیقی دیگر در خصوص علم گاهشمار در دست اقدام دارید؟
کارهایی که در دست بررسی و نگارش دارم دو مقاله کوتاه است که یکی درباره گاهشمار جهانی است و دیگری درباره تطبیق یا عدم تطبیق ماه روزهای زرتشتی و جشنهای مربوط بدان با گاهشمار هجری شمسی یا گاهشمار رسمی کشور ایران است، که به موقع میتوانم برای درج برای شما بفرستم. غیر از اینها در متن کتاب زردشت و گاهشماری ایرانی مطالبی درباره گاهشمار مانوی نوشته بودم که دوست دارم به صورت جداگانه و با شرح و بسط بیشتری رویش کار بکنم ولی هنوز در مرحله طرح و مطالعه است.
جناب آقای ترابی ضمن آرزوی موفقیت و تشکر بابت حوصلهای که به خرج دادید، اگر سؤالی از یاد رفته که لازم مینماید در خصوص آن شرحی ارائه کنید این لطف را شامل خوانندگان ما بکنید.
از این که این فرصت گفتوگو را به من دادهاید از شما و بقیه همکاران شما تشکر میکنم.
گفتگو: سام کاکهیی
نظرات
از سایت پر بار شما کمال تقدیر و تشکر رادارم امیدوارم این روند صعودی ادامه دار باشد خواهشی که دارم انه که دوستان با تعمق بیشتری به مقالات نگاه کنند ارائه مقالات و نوشتار می تونه تاثیر بسزای در اندیشه دیگران داشته باشد امیدوارم روزی برسه که تمام یاران عزیز از تبلور وجودی کلام های سرانجامی استفاده کرده و خودمان را بیش از پیش با این آیئن مانوس کنیم . از مدیر سایت تقاضا دارم از مطالب اخلاقی و تفاسیر کلامی در این باب بیشتر استفاده و در معرض دید یاران قرار بدهد مولا پشت پناهتان
RSS نظرات این ارسال